الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

عید غدیر و آخر هفته92/8/3

این هفته یه شب مادرجون مهری و خاله بابا و عمو احسان و نوه ی عمه بابا که بجنورد دانشجوئه ،اومدن خونمون و شام نگهشون داشتیم، بعدش هم عمه سمیه خونمون بود چون همسرش عمل آپاندیس داشت و شما کلی خوش به حالت شده بود چهار شنبه شب اداره بابا به مناسبت عید غدیر، خانواده همکاران رو به جشن دعوت کرده بودند، امیر سعید و مامانش (که همکار منه) و باباش (که همکار بابا هستن) هم بودن اولش خیلی همو تحویل نگرفتین اما امیرسعید مهربون یه ماشین اضافه آورده بود و اونو داد به شما و کلی با هم مچ شدین و بازی کردین اینقدر بامزه بود همش میگفت : الینا بیا به هم خوبی کنیم !  الینا قبل از اومدن امیرسعید اون شب خیلی شیطون شده بودی و یه جا بند نمی...
4 آبان 1392

ناگت مرغ

سلام به رفقای نازنینم سلام به دختر طلای ملوسم خوشبختانه با مهد خیلی خوب کنار اومدی صبحها از 6 صبح !!! بیدار میشی و مدام منو صدا میزنی میگی: مامانی پاشو منو ببر مهد، خودت برو بانک، بابا هم بره دانشگاه !!! کلاً فکر میکنی من کار میکنم و پول درمیارم و بابا هم فقط میره دانشگاه! گفته بودم آمنه جون رو خیلی دوست داری دیروز اومدی میگی مامان آمنه جون به من گفته برو کلاس زینب جون آخه من جا ندارم تو کلاسم! گفتم میخوای بیام مهد صحبت کنم بری کلاس آمنه جون؟ گفتی: نه نگران نباش زینب جون هم مهربونه یه قانونی که مهدتون داره اینه که تاکید داره که بچه ها  با لباس راحتی و تو خونه ای  برن مهد و هر روز هم باید لباستون رو عوض کنید...
9 مهر 1392